Mental frustration
"I'm not afraid of death, I'm afraid of time". Professor Brand. Interstellar.
.اینتراستلار یا بین ستاره ای، از نظر من یک فیلم تکان دهنده است
.فیلمی که دیدن آن،بیننده را از تو خالی می کند. دستکم برای من اینطور است
.من بار نخست در سال ۲۰۱۴ این فیلم را دیدم و دچار ناامیدی ذهنی شدم
.نا امیدی از اینکه مبادا ما در این کیهان بی پایان،تنها بمانیم
این حرف من ناظر بر داستان فرعی فیلم است مبنی بر اعزام فضانوردان به سیارات ناشناخته، که
اوج آن صحنه ی پایانی فیلم با سکانسی از زندگی تکنفری دکتر براند در سیاره ادموندز می باشد
.زنده ولی تنها. بدون امید به دیدن انسانی دیگر
دومین ناامیدی فکری که به من دست داد، همذات پنداری با کوپر در زمان زندگی در سیاره ی زحل
.بود. جایی که دخترش را پیرتر از خودش در برابرش می دید. و حس غمی که حتی نمی توانست آنرا بیان کند
.با فاصله ی هفت سال دوباره به تازگی فیلم را دیدم. همان حسها با همان قدرت یقه ی روحم را گرفت
I think after all, there is no such thing worse than mental frustration.
t.me/oushbam