میگوید در تو هیولایی وجود دارد که هیچ وقت نفهمیدی در چه زمانی و کجا باید آزادش کنی. جکیل و هاید را مثال زد. حتی بدتر از آندو؛ هیچ فرمولی، هیچ دارویی و هیچ روز و شبی نیست که موردِ عجیبِ آقایِ هایدِ مرا تابعبندی کند. بسته به این که چه زمانی دکتر جکیل از زندگی خسته میشود آقای هاید فوران میکند.۰
از لفظِ فورانش خوشم آمد. لفظِ قشنگی است. فلسفی هم هست. راستِ کارِ خودم محسوب میشود. با خودم چنین میگویم:فورانِ من، غیرِ منی است که دیگری را با خاک یکسان میکند. آنجایی که آقایِ هاید عصا برمیداشت و خون به راه میانداخت. در نسخ تذکر دادهاند که بهتر است به جایِ فوران از فیضان استفاده کنیم. فیضان نیرویی درونی، غیرِ ارادی، بیمحتوا و صرفن از رویِ ناچاری است. فیضان رخ میدهد. نه به اراده و نه به تقدیر. فیضان برونریزشِ آقایِ هاید از دکتر جکیل است. چمیدانم. شاید خدا هم همین است. ما هم همه آقایان و خانمهای هاید هستیم. عجب. بعد همین آقایِ هاید به دکتر جکیل تبدیل میشود و برایش دوباره آقایِ هایدی شکل میگیرد. دوباره همان آقایِ هاید دکتر جکیلی میشود که آقایِ هایدِ دیگری برای او مفروض است. ۰
ارسطو به این نسبتِ عجیب و غریب ماده و صورت میگفت. اگر ارسطو را تراژیک بفهمیم ما همه جکیلهایی هستیم که منتظرِ هایدیم. و هایدهای ما دوباره خودشان جکیلهایی خواهند بود که هایدِ جدیدی را ظاهر خواهند کرد. فیضان همین است. از هاید به جکیل، از جکیل به هاید، از هاید به جکیل الی آخر. ۰
وقتی به من گفت هیولایِ وجودت را کنترل کن خندیدم. عاشقشم.۰
Pics from Alien 3 and artwork by H. R. Giger used.